این غزل زیبا از نادیا انجمن یک خواهر یک همسر یک مادر
یک زن وبلاخره یک دخت افغان است که بخاطر تعصب کور
کورانه وجاهلانه به دار معدومیت کشانده میشود و در این جا
به بهانه گرامیداشت از آن مرحومه که با یک نسخه کو تا و
شیرین زندگی هزاران همنوع خود را باتمام تلخی های آن
به تصویر کشیده به حضورشما دوستان پیشکش میگردد
تا باشد با درود و دعای شما عزیزان در برابر آن مرحومه
ادای دین نموده باشم. انالله وانا اله راجعون
نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخــوانم
چه بگویم سخن از شهد، که زهر است به کامم
وای از مشــت ستـــمگر که بکوبیـده دهــــانــم
نیست غمـخـوار مرا در همه دنـیا که بنـازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زادهام و مهـــــــــر بباید به دهــانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه ســــــــازم که پریدن نتوانم
گرچه دیری است خموشـم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامی که قفس را بشـــــــــــکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم
سلام آشنا ! وب (سخنانی چند از یک آشنا ) که تازگی راه اندازی شده خواهان آشنایی با شماست . پارچه ادبی ( کوچ پرنده گان) که بیان کننده درد غربت مهاجر دور از وطن است- جایگاه عرف و عنعنات در میان مردم کشور ما -که شامل بخش های تحت عنوانین ( مرد سالاری ) - ( انتخاب همسر و ازدواج )- ( کودکان و جامعه ما ) موضوعات شامل این وبلاگ است ، امیدوارم مرا در چگونه پیمودن راهی در پیش گرفته یاری کنید . تشکر
سلام دوست عزیز٬
نمی دانم چرا با این همه انجمن های ریز و درشت به اصطلاح مدافع حقوق زنان .یکی حتی ابراز تأسف از مرگ دلخراش نادیا نکرد...شرم آور است که اینها حتی نام قمرالملوک وزیری یا فروغ را بیاورند.